در جستجوی سرپناهی برای آسیه: واکنش ادارۀ اوقاف و مقامات شهرداری کرماشان و مضحکەایی بە نام عدالتخواهی؛ برخودان شوا

در جستجوی سرپناهی برای آسیه: واکنش ادارۀ اوقاف و مقامات شهرداری کرماشان و مضحکەایی بە نام عدالتخواهی؛ بخش سوم

برخودان شوا

3

واکنش ادارۀ اوقاف و مقامات شهرداری به ویژه سعید طلوعی شهردار این شهر به گونه ای است که هم پز قانونمندی خود را برای مافوق های شان حفظ کنند، و هم بتوانند با انداختن تقصیر به گردن زیردستان خود را از هر اتهامی مبرا سازند. ادارۀ اوقاف که در درجۀ اول نهادی تجاری بوده و بزرگترین مالک زمین در ایران پس از دولت محسوب می شود، پیشتر با احداث واحدهای تجاری در همان اراضی وقفی شهرک فدک تحت نام وقف و خیریه به دلالی پرداخته و ضمن ایفای نقش در بالا بردن قیمت زمین در این شهرک تغییر کاربری اراضی این محدوده را آغاز کرده بودند. محمد صالحی رئیس کنونی این اداره که استیجاری بودن زمین مربوط به آلونک دایه آسیه را تکذیب می کند، در مورد قولنامۀ این ملک نیز سکوت می کند و ارگان تحت مدیریت خود را از هرگونه مسئولیتی مبرا می داند. طلوعی نیز که می خواهد مسئولیت دم و دستگاه شهرداری را به همان سه مدیر رده پایین عزل شده محدود کند، در مصاحبه با رسانۀ امنیتی مرصادنیوز همچون دیگر مدیران دایماً شرمسار ولی پرمدعای رژیم تلاش می کند عنصر «زشت» نمایش را برجسته کرده و در کمال وقاحت می گوید: «…شهرداری در این زمینه به وظیفه شرعی و قانونی خود عمل کرده است…»، «…نیروهای اجراییات بنا به وظیفه قانونی و شرعی و حکم مراجع قضایی شروع به تخریب ملک کرده که با مقاومت صاحب ملک مواجه شده‌اند…»، «اجرائیات … بی تدبیری کردند وقتی این خانم درون چنگک بیل مکانیکی نشست، باید لودر را خاموش کرده و تخریب را به صورتی دیگر انجام می‌داد…» و در آخر هم خطاب به حاشیه نشینان و گودنشینان حاشیۀ شهر توصیه کرده که «…توصیه می کنم برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی مردم در مقابل اجرای قانون هیچگاه ایستادگی نکنند چون منافع اجرای قانون به خودشان بازمی گردد»! بدین ترتیب از دید جناب شهردار مردم حاشیه نشین و زحمتکشان شهر باید مناسبات نابرابر طبقاتی را بپذیرند و اگر می خواهند توسط وحوش تحت فرمان وی کشته نشوند، در برابرشان مقاومت نکنند!
رسانه های ریز و درشت استانی و سراسری نیز نیز در این میان متناسب با قیمت گردانندگان و قلمزنان شان مطالبی را در توجیه جنایت انجام شده می نویسند و نقش شان را در این نمایش به خوبی ایفا می کنند، برای نمونه می توان به سایت امنیتی مرصادنیوز اشاره کرد که در آبان 1398 به انتشار فیلم اعترافاتِ تحت شکنجه گرفته شدۀ جوانان معترض می پرداخت و اکنون در دفاع تمام عیار از قالیباف و نیروهای باند او در کرماشان کوتاهی نمی کند؛ و یا روزنامۀ باختر که ارگان «حزب باد» در کرماشان لقب گرفته و سردبیر فرصت طلب آن با رئیس اوقاف در رابطۀ تجاری به سر می برد و شامۀ گردانندگان آن با رسیدن قالیباف به ریاست مجلس تغییر فصل را احساس کرده است، و اکنون در فضای پس از قتل آسیه پناهی زبونانه در حمایت از مجموعۀ شهرداری برآمده و مدعی شده که دامن زدن به عواطف عمومی در ماجرای دایه آسیه سبب شده تا در همین چند روز اخیر ساخت و ساز بدون مجوز در حومۀ شهر افزایش پیدا کند!
اما نقش خوان های «بد» و «زشت» تنها وقتی معنا می یابند که پای بازیگر نقش «خوب» هم به نمایش باز شود! صبح روز تعطیل 15 خرداد 1399 در حالی که اغلب مردم کرماشان در منازل خود در خواب بودند و برخی دیگر نیز به واسطۀ مشاغل خود مشغول کار کردن بودند، چند نفر جوان و آخوند غیربومی که شمارشان به انگشتان دو دست هم نمی رسید، از تهران و قم به کرماشان رسیدند و یکراست به محل «دادسرای عمومی و انقلاب کرماشان» رفته و در حالی که این مکان تعطیل بود و در خیابان های خلوت شهر نیز پرنده پر نمی زد، تلاش کردند پردۀ دیگری از این نمایش را اجرا کنند. این افراد با تجمع در برابر دادسرا و سر دادن شعارهای مضحکی مانند «دست های پینه بسته، پای نظام نشسته» و «ننگ ما، ننگ ما، شهردار بی درد ما» با ادبیاتی که به گفتار رژیم در دهۀ 60 تشبه می جوید، تلاش کردند بازی جناحی خود را به پیش برده و مسئلۀ قتل دایه آسیه را به گونه ای تعریف کنند که از یک طرف شهردار وابسته به باند قالیباف به عنوان متهم اصلی ماجرا معرفی شود، و از طرف دیگر کلیت نظام سرمایه داری اسلامی که چنین نابرابری دهشتناکی را به مدت چندین دهه به جامعه تحمیل کرده و روابط نابرابر تاریخی را به مدد قوانین عصر حجری و ارتجاعی از قبیل قانون وقف ثبات بخشیده است، از مهلکه نجات داده و از معرض نقد دور گردانند. این جوانان پس از صرف نهار به شهرک فدک رفته و بر ویرانۀ آلونک دایه آسیه نیز عکسی به یادگار گرفتند و همان خواسته ها را حتی به شکلی متناقض تر بیان کردند، تا جایی که یکی از این جوانان که مسئولیت بسیج دانشگاه شریف تهران را نیز در دست دارد در رابطه با ادعای «زمین خواری» توسط حاشیه نشینان شهرک فدک نه تنها به تأیید این ادعا نیز پرداخت بلکه خواستار تخریب بقیۀ آلونک های «مشکل دار» دیگری شد که از بولدوزر نابودگران رژیم جان سالم به در برده بودند! همچنین این افراد جلسه ای را با حضور «فرماندۀ سپاه، رئیس اطلاعات و فرماندار کرماشان» برگزار کردند و در این جلسه مطالبۀ خود را برکناری شهردار وابسته به باند قالیباف و این خواسته را خون بهای آسیه پناهی اعلام کردند! پس از این جلسه نیز به اتفاق یکدیگر جلسه ای را با عنوان «در سوگ امام کوخ نشینان» به مناسبت سالروز مرگ خمینی برگزار کردند که مورد استقبال مردم قرار نگرفته و تنها دو راهیافته به پارلمان رژیم یعنی روح الله ایزدخواه از تهران و محمد رشیدی از کرماشان که همراه گروه به کرماشان آمده بودند در آن شرکت کردند. سپس جمیع حضار در اراضی شهرک فدک جمع شدند و به یاد بنیانگذار سرمایه گذاری اسلامی و تثبیت کنندۀ نظام نابرابر که قوانین ارتجاعی از قبیل وقف را احیا کرد و حل مسئلۀ مسکن را ولو به صورت نسبی نیز غیرممکن ساخت نوحه خواندند و بر سینۀ خود کوبیدند! این شرح اقدام گروهی بود که خود را «انقلابی» و «عدالتخواه» می نامند و نام «جنبش عدالت‌خواه دانشجویی» را بر خود نهاده اند. اما این افراد چه کسانی بودند و چرا در کرماشان حضور پیدا کردند؟ نام این گروه نخستین بار در آذر 1383 و زمانی شنیده شد که گروهی از افراد که خود را دانشجو می نامیدند، در برابر شهرداری تهران خوابیدند و حرکت خود را همدردی با کارتن خواب های تهران نامگذاری کردند. این افراد سپس با حمایت چهره های حکومتی و بدون نیاز به مجوز در روز روشن افراد خود را به تجمعات گوناگون فرستاده و در هنگامی که دانشجویان مارکسیست و طیف چپ در زیر شدیدترین فشار وزارت اطلاعات و نیروهای سپاه پاسداران قرار داشتند، با حمایت جناحی در درون حکومت به تجمع در برابر قوۀ قضاییه دست زده و به فعالیت می پرداختند. از همان روزهای نخست تحرکات این جریان مشخص بود که رژیم با فعال شدن دانشجویان چپ و افزایش گرایش به سوسیالیسم علمی که همچون پیآمد تضاد رو به رشد طبقاتی و تعمیق نابرابری های اقتصادی و اجتماعی ظهور پیدا می کرد، قصد دارد گروهی اسلامگرا را در دامن خود پرورش دهد که با بهره گیری از شعارهای معیشتی عوام فریبانۀ سال های اول انقلاب که همان زمان هم صرفاً به واسطۀ فشار نیروهای رادیکال چپ به رژیم تحمیل می شد، از شکلگیری نیرویی سیاسی خارج از دستگاه حاکمیت جلوگیری کرده و با توجه به اینکه بخش عمدۀ دانشجویانی که به بسیج جذب می شدند از خانواده های متعلق به طبقۀ فرودست جامعه بودند، دست کم از ریزش بدنۀ خود در میان دانشجویان و حرکت آنان به سمت نیروهای برابری خواه خارج از نظام جلوگیری کرده باشد. روی کار آمدن احمدی نژاد در سال 1384 سبب شد تا این جریان که از افرادی مانند سعید جلیلی، وحید جلیلی، سعید زیباکلام، سعید قاسمی و رحیم رحیم پور ازغدی به عنوان حامیان و پدران فکری آن یاد می شود عملاً با دولت همدست شده و البته موقتاً به محاق برود تا زمانی که دولت روحانی بر سر کار بیاید و نابرابری های طبقاتی و تضادهای اقتصادی و اجتماعی درون نظام به اوج خود برسد و بار دیگر رژیم به سوپاپ های اطمینان خود حاجتمند بشود. اکنون این جریان که در شانزدهمین سال فعالیتش به سر می برد و همین فرمول را در ماجراهای متعددی همچون اعتراضات کارگری هفت تپه و مردم محلۀ ده ونک تهران نیز به کار برده است، به کرماشان آمده تا نقش مخالف خوان جناح قالیباف را بازی کرده و همزمان نیز با تغییر صورت مسئله، جادۀ جناح بندی جدید رژیم را از ویرانه های آلونک آسیه پناهی عبور دهد. جالب اینجاست که جریان نزدیک به طلوعی و نزدیکان قالیباف با انتشار متنی در رسانۀ امنیتی مرصادنیوز که آن را نه به نام خود، بلکه به نام «خانوادۀ شهدا، رزمندگان، جانبازان و جوانان انقلابی کرمانشاه» امضا کرده بودند به تجمعات دانشجویان موسوم به عدالتخواه پاسخ دادند و آن ها را از تکرار چنین نمایشی بر حذر داشتند تا پیام نمایش به وضوح به گوش مخاطبان و افکار عمومی برسد!

بخش اول
بخش دوم

ادامە دارد…

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *