در جستجوی سرپناهی برای آسیه: آرایش نیروهای رژیم ایران در کرماشان در وضعیت کنونی؛ برخودان شوا

در جستجوی سرپناهی برای آسیه: آرایش نیروهای رژیم ایران در کرماشان در وضعیت کنونی؛ بخش دوم

“برخودان شوا”

2 :

نخست باید توضیح داد که آرایش نیروهای رژیم در کرماشان در وضعیت کنونی به گونه ای است که شهرداری این شهر از مدتها پیش در قرق نیروهای نزدیک به قالیباف بوده و اگرچه جناح مخالف غیریکدستی در شورای شهر وجود دارد که می کوشد راه خود را به سوی قدرت بیشتر باز کند، اما قدرت سعید طلوعی شهرداری این شهر و باند وی در حدی هست که راه را حتی بر شورای شهر برای برکناری وی بسته و در هفته های قبل شاهد بودیم که چگونه تلاش برخی اعضای شورا تحت زعامت غلامرضا امیری ریاست ایضاً فاسد این شورا برای کنار زدن این شهردار پروازی که شهر کرماشان را به صورت کنترل از راه دور از تهران اداره می کند، به شکست انجامید و کار به جایی رسید که پای وزارت کشور برای جلوگیری از برکناری طلوعی و آشتی دادن نیروهای نظام در کرماشان به وسط کشیده شد.  

سعید طلوعی شهردار کرماشان یکی از یاران محمدباقر قالیباف است که در کنار مجتبی یزدانی (شهردار سابق کرماشان و منطقۀ 1 تهران و معاون خدمات شهری شهرداری تهران در زمان قالیباف) و دامادش پیمان قربانی (شهردار سابق کرماشان و منطقۀ 19 تهران) همگی در زمان شهرداری قالیباف در شهرداری تهران به پُست های بالا رسیده و اکنون هم با رسیدن قالیباف به ریاست قوۀ مقننه پایگاه مهمی برای جناح وی در کرماشان به شمار می آیند. طلوعی در زمان جنگ به عنوان فرماندۀ گردان پیادۀ لشگر نبی اکرم ایفای نقش کرده و جانباز 70 درصد است. او از همان زمان با قالیباف در ارتباط نزدیک بوده و پس از پایان جنگ توانست با استفاده از سهمیۀ رزمندگان و جانبازان در همدان دندانپزشکی بخواند. او البته تخصصی در دندانپزشکی کسب نکرد و چند سال بعد بدون اینکه در کلاس های درس حضور پیدا کرده باشد، از دانشگاه شهید بهشتی تهران مدرک فوق لیسانس مدیریت به دست آورد! او در سال 1387 و در زمان قالیباف شهردار منطقۀ 10 تهران شد و در همان دوران 12 سالۀ ریاست وی بر شهرداری تهران، به سرپرستی شهرداری مناطق 5 و 7 و 8 شهر تهران هم رسید. طلوعی در کرماشان و در دانشگاه علوم پزشکی این شهر، مدتی مسئول بسیج دانشجویی و مدتی نیز مسئول ستاد شاهد این دانشگاه بود و در تهران هم مدتی ریاست حراست بیمارستان بقیةالله الاعظم را در دست داشته است. او همزمان با تحولات در جناحین حکومت و به قدرت رسیدن باند قالیباف از 23 آبان 1397 به عنوان شهردار کرماشان منصوب شده است و به دلیل آنکه همزمان در تهران هم مشغول به فعالیت است، بدون سکونت در کرماشان از راه دور شهرداری کرماشان را اداره می کند! این فرد که نیروی باند قالیباف در کرماشان به شمار می آید، با نشستن قالیباف بر کرسی ریاست قوۀ مقننه جای خود را محکم تر می بیند و طبیعتاً تمرکز مزدورهای موسوم به «دانشجویان عدالتخواه» بر پروندۀ «آسیه پناهی» بیش از هر چیز با همین پرده از نمایش در تناسب است؛ نمایشی که قرار است علاوه بر تعدیل فشارهای درون سیستمی، در اجرایی بسیار ناشیانه این پیام را به مخاطب القا کند که جناح بندی در حال تغییر است و خواسته های به قول ایشان «معیشتی» نماینده ای در درون نظام پیدا کرده اند! 

در بستر فهم این جناح بندی است که می توان واکنش های نیروهای رژیم و عمال آن ها را نسبت به ماجرای قتل «آسیه پناهی» درک کرد و به این واقعیت پی برد که هیچ یک از دو جناح به جز تلاش برای پیشبرد برنامه های خود برای کسب قدرت دولتی و بزک کردن صحنۀ نمایش رژیم عزم دیگری ندارند. در روزهای اول پس از رسانه ای شدن خبر قتل «آسیه پناهی» توسط مأموران رژیم، انگشت اتهام به سوی شهردار و نیروهای وابسته به او نشانه گرفته شد. بنابراین برخی از مقامات رژیم در کرماشان در صدد انکار و یا تغییر دادن صورت مسئله برآمده و تلاش کردند با ارائۀ توضیحاتی، ذهن مخاطبان و همشهریان و افکار عمومی را منحرف کرده و روایت مخدوش و جعلی خودشان از این جنایت را همچون واقعیت به مردم ارائه کنند. به عنوان مثال فردی به نام «مهدی قناد» که مسئول «روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب استان» کرماشان معرفی شده، ادعا کرد که عاملان این قتل که مأموران اجرائیات شهرداری بوده اند، در حال رسیدگی به تخلف «زمین خواری» بوده اند! مزدور دیگری به نام غلامرضا شهبازی نیز که مدیر ادارۀ بدنام اجرائیات شهرداری کرماشان را در دست دارد پا را از این هم فراتر برده و اتهام اعتیاد به این مادر 61 ساله زده و تلاش کرده تا جنایت خود را ذیل این برچسب زنی توجیه کرده و خود را مبرا از قتل نشان بدهد. او ادعا کرده که «آسیه پناهی» “ظاهرا معتاد” بوده و توسط «مأموران خانمِ کمپ ترک اعتیاد چشمه سفید» دستگیر و به محل این کمپ منتقل شده و در آنجا درگذشته است. (البته این ادعا در حالی صورت می گیرد که همین مزدور، یعنی غلامرضا شهبازی در 24 فروردین 1399 در گفتگو با خبرگزاری حکومتی تسنیم متعلق به سپاه پاسداران اذعان داشته که کمپ چشمه سفید به دلیل شیوع کرونا قرنطینه شده و از ورود افراد جدید به محل این کمپ جلوگیری به عمل می آید.) 

به دنبال این دعاوی افکار عمومی به ویژه در کرماشان که از قتل وقیحانۀ زن همشهری خود در شوک به سر می بردند، شاهد بودند که نیروهای وابسته به رژیم چگونه این قتل را اسبابِ بازی های جناحی خود قرار داده و با اهداف قدرت طلبانۀ خود، تلاش کردند تا نمایش مضحکی را با شرکت نقش خوان های «خوب»، «بد» و «زشت» بر پردۀ سایت ها و کانال هایشان اجرا کنند. اکنون دیگر همه می دانیم که «آسیه پناهی» نه زمین خوار بود و نه معتاد، بلکه زن کورد زحمتکش و حاشیه نشینی بود که در نظامِ از بنیان نابرابر سرمایه داری اسلامی جایی برای زندگی نیافت و در نبود نیروی سیاسی مردمی ای که زحمتکشان را در راستای منافع شان سازمان داده و در جهت انقلابی اجتماعی راهبری کند، با تکیه بر توان فردیش همچون یک زن کورد و یک مادر با تمام توان در برابر هجوم سگان سرمایه داری ایستاد و تلاش کرد تا خودش و فرزندانش سرپناه محقری را که با زحمت و کوشش بسیار تهیه کرده بودند از دست ندهد. اما همانگونه که طلوعی شهردار کرماشان تلاش کرد تا با اخراج چند مدیر سطح پایین در مجموعۀ شهرداری قضیه را فیصله داده و تقصیر را به گردن شخصیت های «زشت» داستان یعنی اجرائیات شهرداری بیندازد، پای عناصر جناح مقابل نیز به نمایش باز شد که انگشت اتهام را به سمت خود طلوعی و مجموعۀ شهرداری کرماشان گرفتند تا با متهم کردن طلوعی و دار و دستۀ قالیباف در روزهای گشایش پارلمان یازدهم به عنوان نقش «بد» نمایش، با یک تیر دو نشان را هدف قرار دهند: از یک سو خود را شخصیت «خوب» نمایش معرفی کنند و از سوی دیگر کلیت سیستم را از مهلکه نجات دهند! 

ادامه دارد …

وەڵامێک بنووسە

پۆستی ئەلیکترۆنییەکەت بڵاوناکرێتەوە. خانە پێویستەکان دەستنیشانکراون بە *